بِسمِ ربِّ العشق دارم باز خلوت می‌کنم

بِسمِ ربِّ العشق دارم باز خلوت می‌کنم

[ امین قدیم ]
بِسمِ ربِّ العشق، دارم باز خلوت می‌کنم
خسته از دنیام، احساس کسالت می‌کنم

من گناه آلوده‌ام کرده، خودم فهمیده‌ام
چشم از من بَرنداری، زود عادت می‌کنم

هر کجا دیدی حواسم پَرت شد، من را بزن
خسته‌ام این روز‌ها، اِنقدر غفلت می‌کنم

اشک که جاری شود، زانو به زانوی توام
از طریق چشم‌هایم با تو صحبت می‌کنم

گریه قرآنم شده، سینه‌زنی‌هایَم نماز
بین روضه‌های تو دارم عبادت می‌کنم

کلّ دیوار اتاق من شَمایل‌های توست
با تمام عکس‌های تو رفاقت می‌کنم

رفتَنی هستم، تحمّل کن اذیّت کردمَت
یک بغل وا کن برایَم، رفع زحمت می‌کنم

جای حجله، حجله‌ی قاسم برایَم پهن کن
ای رفیق هیئتی، دارم وصیّت می‌کنم

من کفن گشتم برای بی‌کفن گریه کنم
من به زیرِ خاک ابراز محبّت می‌کنم

*****

(اشکِ چشمات چرا افتاده؟، بگو
کی دل نازتو غم داده؟، بگو
بیا دوتایی بریم تُو کوچه‌ها
کی تو رو بازی نمی‌داده؟، بگو)
...
(تو رو ازَم حرمَله گرفت دل‌خوشی به مادر نیومده
حلالَم کن مادر از پسِ تشنگی تو بَرنیومده
سه شعبه دندونه داره و دندونات هنوز در نیومده)
...
(ای با غریبه‌های جهان آشنا، حسین
ای عهده‌دار مَردُم بی‌دست و پا، حسین)

نظرات