حمید علیمی

با اشک‌های کوثرِخود روضه می‌خوانْد

2004
18
با اشک‌های کوثرِخود روضه می‌خوانْد
نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
(با مویه‌های آخرِ خود روضه می خوانْد)2

(او چندوقت است رنگ نیلی، خواب دیده)2
(برشاخه‌ی نیلوفرِ خود روضه می‌خوانْد)2

خیره به در می‌شد ویا اینکه به دیوار
یا که به روی دخترِ خود روضه می‌خوانْد

با روضه‌های کوچه او، از حال می‌رفت
(با یادِ یاسِ پرپرِ خود روضه می‌خوانْد)2

(وقت گریزِ روضه‌هایش کربلاء بود)2
با ناله‌ی بغزآورِ خود روضه می‌خوانْد

مادربزرگِ ماه‌های روی نیزه
(بر کشته‌های بی‌سرِ خود روضه می‌خوانْد)2

بر پاره‌ پاره پیکری که بر زمین بود
بر پاره‌های پیکر خود روضه می‌خواند

اصلاً در عاشورا به عا‌لم‌ کرد رِجْعَتْ
بر روی تن، بر مِنْبَرِ خود روضه می‌خواند

از غارت و آتش‌زدن، به خیمه‌ها گفت
می‌سوخت با خاکسترِ خود روضه می‌خواند

زینب شبیه اوست؟ نه، اصلاً خود اوست
(یعنی برای مَعْجَرِ خود روضه می‌خواند)2

مستان همه افتاده و ساقی نمانده
(یک گل برای باغبان، باقی نمانده)2

جانم خدیجه، جانم خدیجه

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش