باز هوای کربلات پیچیده

باز هوای کربلات پیچیده

[ حاج اسلام میرزایی ]
باز هوای کربلات، پیچیده تو کوچه‌ها
بیرق و پرچم به پا، جلو درِ روضه‌ها

حسینه، کا باز رامون داده تو روضه‌هاش
حسینه، که سینه چاکه غمش از نوکراش

حسینه، حسینه

حسین اربابم کربلا خونمه
که عشقش تو ذره ذره جونمه

تو دستامو گرفتی و ول نکن
منو پیش مادرت خجل نکن

آقامه، آقامه...

دست منو مادرم، گرفته آوردتم
همه بفهمند که من، آقا زمین خوردتم

حسینه، نفس وقف کربلاش کردم من
الهی بیام دورت بگردم من

حسینه، حسینه...

دین و دنیام بسته به تارِ موته
آره قلبم به هلال ابروته

بیا منو به کربلا ببرم
دلم تنگه جمعه‌های حرم

مثل تار و پودِ بین پرچمت
مثل اون چاییِ بزم ماتمت

مثل اون پیرُهن سیاهی که
مادرم دوخته برا محرمت

منم و بغض صدام
منم و خاطره‌هام

هم‌نوای پیر غلام و
به تو باز میدم سلام

سلام ای روضه، سلام ای بیرق
سلام ای صاحب ماه محرم

سلام ای آقا، سلام ای خورشید
منم قطره تویی دریای کرم

امیری یا حسین یا حسین یا حسین...

مثل حاجتِ میون چشم تَر
مثل قلبی که شده شکسته‌تر

دمِ یاحسینِ اون قدیمی‌ها
مثل گریه‌های زهرا دم در

منم و سینه زنا، منم و گریه کنا
منم و حال قشنگی که دارم تو روضه‌ها

سلام ای سقا، سلام ای اکبر
سلام ای اصغرِ بی جون رباب

سلام ای قاسم، سلام عبدالله
سلام ای کشته‌ی تشنه‌لبِ آب

نظرات