بعدِ تو میون شعله‌ها و دود

بعدِ تو میون شعله‌ها و دود

[ حیدر خمسه ]
بعدِ تو میون شعله‌ها و دود 
گُلای خیمه شدن یاس کبود 
می‌دونی بابا من از چی دلخورم
ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود

دیگه از غارت گوشواره نگم
دیگه از درد گوش پاره نگم
حال و روز ربابو خودت ببین
دیگه از غارت گهواره نگم

بابا بابایی...

*****
شمع عمرم داره سوسو می‌زنه
منو هی دشمنِ بدخو می‌زنه
حرمله خبر داره که سیّدم
لگداشو سمت پهلو می‌زنه

صد دفعه جونم رسیده بر لبم
بعدِ تو پایین نیومده تبم
دست به دیوار می‌گیرم تا پا می‌شم
همینم مدیون عمّه زینبم

بابا بابایی...

*****
شبا ضرب سیلی افطار منه
شاهدم این چشای تار منه
گوش اون دختری که زد منو رفت
ببین از رُو نیزه، گوشوار منه؟

هی بهم می‌گن: آخه تو دختری
کو بابات که اینطوری در به دری؟
قربون سرت برم غصّه نخور
رُوی نی هم از همه بابا سری

بابا بابایی...

*****
اگه دشمنت به ما خارجی گفت
اگه از سیلی رُو گونه گُل شکفت
اگه از پای نی ما رو می‌زنن
فدای سرت، تو از نیزه نیفت

زندگی بی تو دیگه دردسره
این روزای من روزای آخره
جون نمی‌دم بابا تا نبوسمت
خرابه منتظرم، یادت نره

بابا بابایی...

*****
خم شد کمرم، پیر شدم، بار گرفتم
بعد از تو فقط دست به دیوار گرفتم

مجبور شدم یاد بگیرم بنویسم
مجبور شدم، لکنت گفتار گرفتم

هم شد سپر صورت و هم معجر من شد
از دست شکسته چقدَر کار گرفتم

نظرات