اگر لازم شود حرف از دهان بیرون نمیآید که بی نام علی تیر از کمان بیرون نمیآید علی را گر که بردارند از بِین شهادتها صدا از بند بند این اذان بیرون نمیآید دهانم باز شد ذکر علی سوزاند دنیا را به جز آتش که از آتشفشان بیرون نمیآید چه رزمی میکند حیدر که در هنگام پیکارش صدا از دوستان و دشمنان بیرون نمیآید شنیدم شاطر عبّاس صبوحی گفت بی نامش به والله از تنور گرم نان بیرون نمیآید نجف مِیخانهی شیعهست یعنی مشتری اینجاست بمیرد دست خالی از دکان بیرون نمیآید به لطف صاحبم راضیام اینگونه که از خانه سگ اهلی برای استخوان بیرون نمیآید چه زحمت میکشیدی گو به عزرائیل از این تن نخواهد حیدر کرّار جان بیرون نمیآید