آنان که مأیوس‌اند در آماج طوفان‌ها

آنان که مأیوس‌اند در آماج طوفان‌ها

[ حاج مهدی سلحشور ]
آنان‌ که مأیوس‌اند در آماج طوفان‌ها
لا تقنطوا مِن رَحمتِ الله است با آن‌ها

مادر به اشک چشم طفلش رحم خواهد کرد
پس شست‌و‌شو دِه چشم دل‌ها را از عصیان‌ها

وقتی که تنها آینه هم‌صحبتِ آب است
آیا کنارت هست جای ما پشیمان‌ها؟

هرچند پشت در نشستن هم مرا کافی‌ست
بالای مهمانی‌ست اما جای مهمان‌ها

محبوس ماندم بین زندان هوس‌هایم
پس کِی رهایم می‌کنی از بند زندان‌ها

با آبرویم کاش وا میشد گره از قلب
افسوس وا کردم برای خویش دکّان‌ها

با ترش‌رویی سرکه در جام عسل کردم
فاسد شده از خُلق و خویم شهد ایمان‌ها

تا سفره‌دارِ این ضیافت حضرت مولاست
در را به روی ما نمی‌بندند دربان‌ها

ذکر امیرالمومنین تسکین هر درد است
آری به قربان امیرالمومنین جان‌ها

آن‌ها که بین بزم روضه اشک می‌ریزند
محشر نمی‌گریند می‌خندند گریان‌ها

گودال بود و تشنگی و دشنه‌ی دشمن
فرزند زهرا بود و فرزندان شیطان‌ها

محکم سنان با نیزه‌اش قرآن تورّق کرد
غلتید آقا پیش چشم نامسلمان‌ها

وقتی صدای ناله‌اش پیچید در صحرا
حتی برایش گریه می‌کردند حیوان‌ها

کاش از کنار علقمه عباس می‌آمد
یا این‌ که می‌گفتند امشب مرثیه‌خوان‌ها

هنگام جان دادن برادر بود دلدارش
آری سرش بوده است بر دست علمدارش
****
از کار عشق این گرهِ بسته وا نشد
دندان دهد کمک چو بیفتد زِ کار دست

از کار عشق این گرهِ بسته وا نشد
باب‌الحوائج همه حاجت‌روا نشد

بستند راه‌های حرم را به روی او
می‌خواست تا حرم ببَرد آب را نشد

دستان او جدا شده از پیکرش ولی
یک لحظه مَشک از کف سقّا رها نشد

ناگاه مَشک آب اباالفضل را زدند
یعنی فرات قسمت آل عبا نشد

آنقدر زخم فرق شریفش عمیق بود
بر روی نیزه‌ها سر عباس جا نشد

دیگر نصیب اهل حرم خسته‌حالی است
بزم شراب، جای اباالفضل خالی است

نظرات