امشبی را شَهِ دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع عصر فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع یارالی آقا، حسین، حسین ای تشنهلب، ای مظلوم، بیکَس یه عالمه گریه به روضه بدهکارم تا خوب نشه زخمات دست برنمیدارم کفن که دست مرا بست، دست تو باز است