محمدحسین پویانفر

الا ای مظهر جود خدایی

1514
2
اَلا ای مظهر جود خدایی
جوادی حضرت ابن الرضایی

تو عبداللّهی و آقای مایی
کرامت از شما از ما گدایی

دو دست خالی آوردم برایت
سلام آقای من جانم فدایت

نه دنبال غذا و آب و نانم
نه محتاج عطای دیگرانم

به تو وابسته‌ام دیگر نَرانم
خدا می‌خواست من سائل بمانم

خودش فرموده تا باشی مرادم
به دستور رضا، عبد الجوادم

کرَم تو، جود تو، دست گدا من
وفای دائمی تو، بی وفا من

خطاپوشی تو و پر مدّعا من
به تو بد کرده‌ام آقا تماماً

ولی به رو نیاوردی تو اصلاً
مرا بی‌آبرو کردی تو اصلاً

نه دنیا نه طلا می‌خواهم از تو
به جای آن ولا می‌خواهم از تو

پر از دردم دوا می‌خواهم از تو
برات کربلا می‌خواهم از تو

اگر چه جلد بام کاظمینَم
فداییِ فداییِ حسینم

دوباره ماجرای حجره و زهر
دوباره درد‌ها را شد دوا زهر

زمین زد بی کسی را بی هوا زهر
چه می‌خواهد ز آل مصطفی زهر؟

کشید از سینه‌اش آتش زبانه
امان از غربت مردی به خانه

میان پای کوبی دست و پا زد
زمین که خورد، مادر را صدا زد

دو دستش را به خاک حجره تا زد
گریز روضه را به کربلا زد

به فکر روضه‌ی خَدُّ التَّریب است
شبیه جدّ عطشانش غریب است

خودش غمگین ولی این قوم شادند
غرورش را به زیر پا نهادند

برای کشتنش در اتّحادند
بمیرم، آب هم دستش ندادند

ملائک آه از دل می‌کشیدند
کنیزان آه نه کِل می‌کشیدند

به روی بام رفت و نیمه جان داشت
لبی زخمی و جسمی ناتوان داشت

خداروشکر امّا سایبان داشت
حفاظی زیر بال کفتران داشت

کفن شد پیکرش الحمدلله
نبوده خواهرش الحمدلله

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش