صلّی الله علی المظلوم صلّی الله علی الحسین صلّی الله علی العطشان صلّی الله علی الحسین صلّی الله علی الغریب صلّی الله علی الحسین **** آی اونی که دختر داری خیلی حواست جمع باشه توی زندگیش هیچ موقع نکنه چیزی کم باشه بابا شدی واسه این که ماهِ شبِ تارش باشی همه تلاشت این باشه همیشه کنارش باشی دختر جونش بستهس به جون بابا زنده نمیمونه بدون بابا انگاری دنیا مال اونه وقتی بالاسرش قصّه میخونه بابا دخترها به لطافت گل یاسن خیلی رو باباشون حسّاسن همه اینو میدونن دخترها یکی یه دونهی باباهان چراغ خونهی باباهان همه اینو میدونن عشق میگن خدائیه، راست میگن دختر میگن بابائیه، راست میگن **** من که خندههای بابام همهی خوشیِ دنیام بود هر جا که سفر میرفتم همیشه بابام همرام بود بغل عمو یا این که روی دوش بابام بودم به هر بهونه روز و شب تو آغوش بابام بودم زُل میزدم توی چشمای بابام آرامشِ من بود صدای بابام بعدِ یه عالم بوسه و نوازش میخوابیدم آروم رو پای بابام یادم هست که بچهگونه صدام میزد وقتی شونه به موهام میزد یاد اون روزا به خیر یادم هست با خندههای من میخندید بیبهونه منو میبوسید یاد اون روزا به خیر عشق میگن خدائیه، راست میگن دختر میگن بابائیه، راست میگن **** این دنیای نامرد، آخر چی به حال و روزم آورد قرعهی اسیری توی کودکی به نام من خورد با تاولِ پا راه رفتن خیلی واسه من مشکل بود یکی دو قدم نه آخه راهی که چهل منزل بود یادم نمیره توی صحرا موندم خوابم که بُرد از قافله جا موندم من موندم و ترس از سیاهی شب رفتن همه، تنهای تنها موندم خواب بودم، یه دفعه صدای زجر اومد اومد و بیهوا سیلی زد غرور منو شکست خواب بودم، چه بلایی به سرم آورد منو رو زمین کشید و بُرد غرور منو شکست عشق میگن خدائیه، راست میگن دختر میگن بابائیه، راست میگن