آه از شام، چی بگم برادر از غم‌هام

آه از شام، چی بگم برادر از غم‌هام

[ کربلایی نریمان پناهی ]
آه از شام، چی بگم برادر از غم‌هام
آه از شام، شد جنایتا جلو چشمام
آه از شام، سخته گفتنِ مصیبت‌هام

می‌زدن زینبو با سنگ جفا
تو شام بلا، تو شام بلا
بردنم رو ناقه بین کوچه‌ها
تو شام بلا، تو شام بلا

آه از شام، زدن اهل بیتو از رو بام
آه از شام، دادن عدّه‌ای به ما دشنام
آه از شام، راه نیومدن یه کم باهام

می‌زدن رقیّه رو پیش چشام
وای از غمِ شام، وای از غم شام
جای زنجیره به روی دست و پام
وای از غم شام، وای از غم شام

آه از شام، تازه شد مصیبت و دردام
آه از شام، تمومی نداره این اشکام
آه از شام، خیزرون خوردی جلو چشمام

بی‌حیاها منو دادنم عذاب
تو بزم شراب، تو بزم شراب
خندیدن به گریه‌ی من و رباب
تو بزم شراب، تو بزم شراب

وای حسین...

نظرات