شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره

شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره

[ ابوالفضل جدیان شربیانی ]
شب شد و چشمام بی وقفه غم می‌باره
شب شد و بازم عمه تا صبح بیداره
شب شد و دلم بی‌قراره

من نذاشتم،خاک بشینه،روی پرچم،و سفیدم
گاهی با اشک،گاهی فریاد،بیرقت رو،میکشیدم

تا امشب و باهات راه اومدم
تا امشب و برات نفس زدم
اما دیگه کم آوردم

بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم

اومدی، خیلی دل تنگت بودم بابا
اومدی، درد و دلهامو میگم حالا
اومدی، فقط با سر اما

تو که رفتی،من یه روزِ،خوش ندیدم،جونِ بابا
مثل عمه،مثل مادر،قد خمیدم جونِ بابا

شوق توعه ، که زنده ام هنوز
قلبم پره،از آهِ سینه سوز
اما دیگه کم آوردم

بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم



منبع:کانون نغمه پردازان جواز نوکـــــری

نظرات