کیمیایی که کند خاک سیه را زر سرخ

کیمیایی که کند خاک سیه را زر سرخ

[ امیر برومند ]
کیمیایی که کند خاک سیه را زرِ سُرخ
گرد و خاکی‌ست که زیر قدمِ عباس است
****
بخوان زلزال به روی لب
علمدار لشکر به پیکار آمد
ابوفاضل یلِ میدان 
چو موج خروشان علی‌وار آمد 
بزن زنگ خطر را چون 
شتابان رجزخوان علمدار آمد 

بیامد اجل، الفرار الفرار
خدای نبرد ،قاتل کار و زار
اگر تیغ او از کسی بگذر
سرش در یَمین پیکرش در یَسار

قاتل الحربه ابوفاضل
شیرمرده ابوفاضل
دور حضرت رقیه می‌گرده ابوفاضل
تیغ بُرنده ابوفاضل
کوبنده ابوفاضل
گور دشمنای حیدرو کنده ابوفاضل

شرفُ الشمس به دست همگان است ولی
شرفِ کل جهان دست جناب قمر است 

زمین لرزد ز تکبیرش 
نقابی به صورت غزل‌خوان آمد
ز مارِد کُرک و پَر ریزد
به یک حمله‌ی تیرِ مژگان آمد
بنازم بر کمالاتش
ابوفاضل چو ذکر درخشان آمد

بزن حمله کن سر بریز بر زمین
بچرخان علم ای یلِ آهنین
چه کردی که ترسیده دشمن ز تو
به عمرم ندیدم یلی این‌چنین

طاقِ اَبروی ابوفاضل
گیسوی ابوفاضل
رفته به علی توانِ بازویِ ابوفاضل
تیرِ مژگانِ ابوفاضل
چشمان ابوفاضل
تا کور شود چشم حسودانِ ابوفاضل

نظرات