(از خواب ناز، کودک من پا نمیشود)۲ (میخواستم که پا شود اما نمیشود)۲ هاجر اگر دوید به زمزم رسید، آه سعی رباب، ختم به دریا نمیشود چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم با تیر هم گلوی علی وا نمیشود ((چشم امید من به ابالفضل بود آه)۲ عباسِ روی نیزه که سقّا نمیشود)۲ (بی فایده است سعی شما نیزهدارها)۲ (سر کوچک است)۳ بر سر نی، جا نمیشود بی فایده است سعی شما نیزهدارها سر کوچک است بر سر نی، جا نمیشود من رو زدم به نیزه، علی را به من نداد این نی چه محکم است چرا تا نمیشود خم شو برای خاطرم ای چوب ! رحم کن (از پای نیزه خوب تماشا نمیشود)۲ سه روزه که آبی تو خیمه نداریم بخواب ای علی جون (سه روزه برا من نمونده نه شیر ونه آب ای علیجون)۲ قراره بزرگتر بشی سر رو پاهام بذاری قراره یه چند روز دیگه تو دندون درآری بازم حرمله با کمونش رسیده، دلم ریخت گمونم برات نقشه هایی کشیده دلم ریخت بهم قول بده تو عبای باباجون بمونی (بهم قول بده که گلوت و نگیره نشونی)۲ لالایی لالایی منو بی خبر این حوالی نذاری لالایی لالایی منو با یه گهوار خالی نذاری بخواب شاید امشب عمو واسمون آب بیاره عمو هم که رفته دعا کن که بارون بباره چقد سخته از گوش تا گوشت و خون بگیره چه سخته یه بچه تو آغوش باباش بمیره چه سخته حسین مضطر از طعنه و خنده ها شه مسیر حرم رو چقد سخته گم کرده باشه گرفتمت به روی دست بارون خجالت بکشه حتی فرات خجالت از این لب و صورت بکشه بابات برا یه قطره آب اومده منت بکشه منت کشیدمو اما نشد آبی به لبهات برسه حرمله هم شد باعث این اتفاق این حادثه حتی لبات به گریه وا نشد جون کندی بی سر و صدا سه شعبه خوردی بی هوا فقط میخوام صبر از خدا