همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

[ حسین طاهری ]
همه عمر برندارم سر از این خُمارِ مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به منِ خراب دادی

همه عمر برندارم سر از این خُمارِ مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

سلسله‌ی عشق را سلسله‌جنبان خداست
سلسله‌ی عشق چیست موی حسین است و بس

نظرات