همه عمر برندارم سر از این خُمارِ مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به منِ خراب دادی همه عمر برندارم سر از این خُمارِ مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی سلسلهی عشق را سلسلهجنبان خداست سلسلهی عشق چیست موی حسین است و بس