
نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنند اسباب شور و شادی عشقاق را تأمین کنند وقتیکه یاری میرسد عطر بهاری میرسد شبهای دی را با دَمت شبهای فروردین کنم جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن کامِ تمام شهر را با نام تو شیرین کنم در زیر طاق گنبدت هفت آسمان گم میشود. در پلهکان بارگاهت ناز در پروین کنم بین بهشت و سامرایت سامرایت مالِ من اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم تو هرچه باشد شاهی و من هرچه باشد نوکرم این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت تنها کسیکه شاعر کوی تو شد تحسین کنم حرف دلم را پیش از اینها خواجۀ شیراز گفت پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم عمریاست تا من در طلب هر روز گامی میزنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم ای وارث ختمی مآب، ای یادگار بوتراب خورشید عالم تابِ من در عالم خاکی بتاب شأن رفیعت با بنازم ای عزیز فاطمه وقتی برای تو امام عصر میگردد رکاب درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر شأنت عزیز مصریان را از خجالت کرده آب گنجینۀ اسرار را در سینه داری از ازل با تو نمیخواهد دگر در شیعه دنبال جواب هم اُسقُفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند نه اهل معرفت که محتاج تواند اهل کتاب دل تنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب تصویری از روی تو را در عرش اعلی کرده قاب در لقمههای سفرهات گویا جلالت ریخته از برکت لطف تو سائل میشود عالیجناب حاجات اصحاب و موالی را نگفته میدهی محفوظ ابوهاشم شد از آن التفات بی حساب چشمان تو خلق بهشتی مثل سامرا کند احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب از هر در صحنت دری سوی خدا وا میشود پایین پیدا شود راهی برای فتح باب جرم است اگر سجده به پایت حجت حق در زمین جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب از واژههای خسته کاری بر نمیآید دگر شرمندهام در شأن تو هرگز ندارم شعر ناب در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما اسباب خلقت میشود افکار پنهانی ما از «لن تنالوا البرّ»ات تا «تنفقوا» در یافتیم باید که الگومان شود احکام قرآنی ما در قحطی انسان و انسان دوستی ای کاشکه چون ریزعلی باشیم و باشد فصل دهقانی ما دل روی دل باید نهاد و شهر را آباد کرد ویرانیِ هم میهنان ماست ویرانیِ ما دفتر به پا آیا آمده اما حکایت باقی است مضمون سرازیر است در ابیات پنهانی ما از پا در آوردهاست داعش را نه تنها تیغ و تیر او را زمین زد عاقبت نیروی ایمانیِ ما ریز و درشتِ دشمن شیعه به خاک افتادهاست سیلی سنگین برادرهای افغانی ما جایی برای عرض اندام سنان و شمر نیست وقتی قیامت میکند کِیسان ایرانی ما بی شک شعار بعدیاش باشد فقط آل سعود فتح مدینه میکند قاسم سلیمانی ما خاکسترش بر باد داد بر دشمنانش یاد داد شوخی ندارد با کسی گردان طوفانی ما او خار چشمِ دشمن است فرماندهای فیل افکن است پایان گرفت از همّتش شبهای بحرانی ما چشمش به فرمان ولی دلواپس سید علی چشم امید حضرت، یار خراسانی ما جای شهیدان دفاع از زینبیه خالی است در سور و ساتِ شادی و جشن و گل افشانی ما عید است و پیش از صبح دم مژده به خمّار آمده بر چرخ دوش از جای جَم یک نیمه دیدار آمده