آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند

آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند

[ حاج محمدرضا بذری ]
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاك شما شدند و هوادارتان شدند

زيباترين اهالی دنيای عشق هم
يوسف شدند و گرمی بازارتان شدند

لطف شماست اين كه تمامی انبيا
بِالاتفاق سائل دربارتان شدند

آن‎ها كه پای منّت چشم كريمتان
بي ‎سر شدند تازه بدهكارتان شدند

اين بالهايی كه زير بت عشق سوختند
خاك تبرّك در و ديوارتان شدند

نفرين به آن‎كه مهر تو را سرسری گرفت
يا آن كه حاجت از حرم ديگری گرفت

ای جلوه‌ی خدايی بی انتها حسن
خورشيد روشن سحر سامرا حسن

بی تو عبوديت به خدا بت پرستی است
نور خدا مكمل توحيد ما حسن

امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا مدينه نجف كربلا، حسن

در بين خانواده‌‎ی زهرای مرضيه
بايد شوند تمام علی زاده‌ها؛ حسن

زنجيره‌ی مُحبّت زهراست دين من
با يك حسين و چار علی و دو تا حسن

سوگند ميخوريم خدا لشگری نداشت
روی زمين اگر حسن عسگری نداشت

آن كه مرا فقير حرم می‌کند تويی
يك التماس پشت درم می‌کند تويی

آن‎كه در اين زمانه‌ی بی‌اعتبارها
با يك سلام مُعتبرم می‌کند تويی

آنكه برای پر زدن سامرایی‌ام
هرشب دعا برای پرم می‌کند تويی

آنكه مرا براي خودش خانه خودش
با يك نگاه ، در به درم می‌کند تويی

آن‎كه تو را هميشه صدا می‌کند منم
آن كه مرا هميشه كرم می‌کند تويی

شكرخدا گدای امام حسن شدم
خاكی‌ترين كبوتر بام حسن شدم

تو كيستی كه سائل تو جبرئيل شد
دسته فرشته پای ضريحت دخيل شد

تو كيستی كه جدّ نجيب پيمبرت
مِهر تو را به سينه گرفت و خليل شد

تو كسيتی كه حضرت موسي عصا به دست
ذكر تو را گرفت اگر مرد نيل شد

اصلی كه پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعی كه پا گرفت كنارت اصيل شد

تنها خدا به خانه‌ی تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگی ات نذر ايل شد

 امشب دعا كنيد ظهوری كند مرا
تا اينكه ميهمان حضوری كند مرا

امشب دعا كنيد بيايد نگار ما
آيات روشنايی شب‌های تار ما

امشب دعا كنيد بيايد در اين خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما 

امشب دعا كنيد بيايد گل خدا
تا اينكه اين بهار بيايد به كار ما

امشب دعا كنيد بيايد ز راه دور
مركب سوار آل علی تك سوار ما

آنكه اگر نبود دلم فاطمی نبود
حتّی نبود سجده‌ی سجّاده يار ما

زهرا هنوز دست به پهلو كند دعا
زهرا كند دعا كه بيايی كنار ما

نظرات