می‌لرزه کوفه از فریاد اُسکتوا، رو کرده علمو بر داره

می‌لرزه کوفه از فریاد اُسکتوا، رو کرده علمو بر داره

[ وحید شکری ]
(می‌لرزه کوفه از فریاد اُسکتوا، رو کرده علمو برداره
شاگردِ فاطمه با این‌که یه زنه، مصداقه یه سپه‌سالاره)۲

ارکان کوفه در غضبه، این شیر حیدری نسبه
تنها فقط حریف همین، لشکر عقیلة العربه

استادانه خطبشو، عنوان می‌کنه
روی منبر علی، طوفان می‌کنه

با یک چشم به هم زدن، حلمای حسین
کل کاخ کوفه رو، ویران می‌کنه

یا زینب، مدد یا زینب...

افتاده ولوله این زن تو معرکه، مردی از هیبتش می‌باله
الله اکبر اینکه روی منبره، زینب یا حیدر کراره

با این صدای مرتضوی، داناترین زن عربی
جوری زده یزید و تشر، می‌لرزه مسجد اُموی

ترسونده یه لشکر و بی خود و سپر
دشمن می‌کنه همش، احساس خطر

بین سی‌هزار حرامی، بی‌واهمه
می‌گه دم به دم فقط، لعنت بر عمر

نظرات

عالی