شب اعتکاف گریه‌ها داره سحر می‌شه

شب اعتکاف گریه‌ها داره سحر می‌شه

[ وحید شکری ]
شب اعتکاف گریه ها داره سحر می‌شه
دیگه داره واسه خواهرت وقت سفر می‌شه

به امید دیدنت بازم چشامو می‌بندم
بالش سرم شبا همش با گریه تر می‌شه

یه سال و نیمه زخم دلم نمک خورده
یه سال و نیمه داغت امونمو برده
دیگه فراق تو صبرمو سرآورده

روضه پشت روضه کار هر شبه
گریه پشت گریه جونم رو لبه
این آخرین شام عمر زینبه

(کجایی داداش؟ دلم برات یه ذره شده)۳

تا همیشه یاد روضه‌ی داغ تو می‌مونم
زیر لب توی مصیبتت مرثیه می‌خونم

زخمای دل منو خودت امشب مداوا کن
رمقی نمونده توی این چشای گریونم 

تو رفتی و توی حسرت نگات موندم
غم جدایی رو از توی چشات خوندم
تموم عالمو با یه روضه سوزوندم

یادم مونده بغض گریه کردنت
اون لحظه‌ی تلخ تنها رفتنت
توی صحرا پیچید عطر پیرهنت

(کجایی داداش؟ دلم برات یه ذره شده)۳ 

غروبا به یاد غربت غروب عاشورا
تو دلم می‌شینه ماتمت، چشام می‌شه دریا
نفسای آخرت هنوز تو خاطرم مونده
شده بود تن شریف تو مقطّع الاعضاء

دیگه نمی‌ده بغض گلو بهم مهلت
به کی بگم تو رو کشتنت سر فرصت
سر تو رو بریدن به نیت قربت 

با هر ضربه لرزید قلب خواهرت
توی گودال گرگا دور پیکرت 
جسمت روی خاک و رو نیزه سرت

(کجایی داداش؟ دلم برات یه ذره شده)۳

نظرات