من در آغوش عمو، در راه او جان میدهم (عمّه دستم را مگیر) ٢ نوجوانم جان ولی در راه ایمان میدهم (همرَه نِعمَ الاَمیر) ٢ (عَبدُاللَّهَم، عَبدُاللَّهَم من عاشق ثاراللَّهَم) ٢ (منم یتیم مجتبی، حسین جان دستم شده از تن جدا، حسین جان) ۴ (از خیمه تا به قتلگَه دویدم صدای هَل مِن ناصرت شنیدم) ٢