عموم افتاده روی خاک به لرزه افتاده افلاک با هرچی هرکی اومد زد تنش شد از ضربه صد چاک بین عمّه حال من زاره ببین عمّه چشم من تاره عموم افتاده روی خاکا دیگه عمّه وقت پیکاره دویدم تا جونفداش باشم دویدم تا خاک پاش باشم براش میدم جونمو تا که شهید کربوبلاش باشم حسین جانم ای حسین جانم... توی گودال خیلی غوغاست عموی من اونجا تنهاست براش دستم شد سپر چون بابام از من اونجا پیداست جدا شد دست من از پیکر فدای ارباب بییاور براش جسمم رو سپر کردم نخورد بیشتر بر عموم خنجر سهشعبه زد شد عموم بیتاب تنم رو دوخت با تن ارباب عموم آخر تشنهلب جون داد ندادن حتّی یه قطره آب