علمدار لشکرم، ای سایهی سرم پاشو رفته آبروم، دشمنه توی حرم اباالفضل... ببین تیر سه پَر خوردی اباالفضل ببین آخر نظر خوردی اباالفضل چی کار کردن باهات سروِ رشیدم؟ مگه چندتا تبر خوردی عزیزم؟ ببین که قامت سقّا بههم ریخت تمام هیبت سقّا بههم ریخت الهی بشکنه دستت کموندار نظام صورت سقّا بههم ریخت چقدر بد شد، کمین خوردی اباالفضل عمود آهنین خوردی اباالفضل با این تیری که تو چشماته عباس چهجوری پس زمین خوردی اباالفضل؟ ابوفاضل، ابالفضل... بیا خوش قد و بالا شو اباالفضل تو این صحرا تو دریا شو اباالفضل بلند شو لشکری چشمش به ماهاست چقدر خواهش کنم پاشو اباالفضل دیگه زخم سرِ تو جمع نمیشه ببین چشم ترِ تو جمع نمیشه نه لشکر دارم و نه یه عبایی ببخشم پیکر تو جمع نمیشه بِدم چی من جواب دخترم رو؟ چهطور آروم کنم من خواهرم رو؟ تموم غصّهم از الان همینه به کی بسپارم آخه این حرم رو؟