عزا عزای گوداله، عجّل فرج اباصالح... چقدر تو سینه غم داری هنوز غریب و بییاری الان هزار و چند ساله برا حسین عزاداری فدای اون شال سیاهت با روضههای قتلگاه گریهت میگیره، گریهت میگیره جدّت رو تشنه سر بریدن چقدر به خاک و خون کشیدن عالَم بمیره، عالَم بمیره عزا عزای گوداله، عجّل فرج اباصالح... **** غم فراق تو اصغر، ربابو میکُشه آخر زمین و آسمان گریون شده برات عزیز جونم چیکار کنم با داغ تو ببین چشام شده گریون آتیش گرفته دل تو سینه رباب تورو اینطور ببینه از غم میمیره، از غم میمیره نخند به این دلِ شکستهام هر وقت که میزنی رو دستم گریهم میگیره، گریهم میگیره غم فراق تو اصغر، ربابو میکُشه آخر... غم نبودنت راهِ نفس به سینه میبنده ببین که حرمله داره به اشک بابا میخنده میخوام برم اگه بتونم عبای غرقِ خاک و خونم میگیره موتو، میگیره موتو چهطور پریشونت نباشم؟ به سوی آسمون میپاچم خون گلوتو، خون گلوتو غم فراق تو اصغر، ربابو میکُشه آخر... دلم شده پُر از بهونه دردام دیگه بیدرمونه خونِ گلوت خضابم کرد سر تا به پات پُر از خونه چهطور بابا تو خاک بذارم؟ خون گلوی پاره پارهت ریخته رو سینهت، ریخته رو سینهت گرفته پیکرم بوی تو عبامو میکِشم روی تو مادر نبیند، مادر نبیند (غم فراق تو اصغر، ربابو میکُشه آخر...) شبیه غنچهای پَرپَر سخته غمت برا مادر برای نبش قبر تو دلواپسم علیاصغر برات ملائک بیقرارند این نانجیبا رحم ندارند خیلی میترسم، خیلی میترسم شکسته قلبِ تیکه تیکه سرت برا نیزه کوچیکه ای وای از این غم، ای وای از این غم غم فراق تو اصغر، ربابو میکُشه آخر...