طراوت همه ی روضه ها امام زمان شبی به روضه ی ما بیا امام زمان فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است همیشه با خبر از حال ما امام زمان به حال مضطر ما هیچکس محل نگذاشت کسی به حز تو نکرد اعتنا امام زمان شکستن دل مولایمان خدا نکند خدا کند که بمانیم با امام زمان قسم به پای پر از آبله حلال کنید اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان سلام سینه زنان را به جد خود برسان اگر روانه شدی کربلا امام زمان با ماجرای رنج و غربت آشنا من دیگر نمیخواهم شوم از تو جدا من تشنه ای هم خسته ای هم داغداری باید که مرگم را بخواهم از خدا من باید با تو حسین سالار زینب انتخابش طفلان من قربانی ات گردند یا من دارم در این صحرا دو دریا خون غیرت از خونشون بر دست میگیرم حنا من این دو به جای خود اگر پایش بیفتد از جنگ با لشگر ندارم هیچ عبا من من خوب میدانم که حساسی به مادر پس خواهشم را رد مکن نگذار تا من پهلوی تو از پهلوی مادر بگویم اینگونه ات من میشوم حاجت روا من در قتل طفلانم تعلل کرد لشگر بیرون بیایم تا مگر از خیمه ها من سر پای تو دادند و حالا سر بلندم قربانی دیگر اگر خواهی بیا من اینجا عزیزم غیر زیبایی ندیدم لب به شکایت وا نکردم که چرا من از دیدن شرمندگی ات شرم دارم بیرون نمیآیم اگر از خیمه ها من وقتی که میآوردی آنها را لباست خاکی شده قربان این رخت و عبا من بگذر از این دو لحظه ای بنشین کنارم با داغ اکبر گریه کن همراه با من بالا سر اکبر کشی این را نفهمید تو بیشتر میسوهتی آن لحظه یا من بعد از علی اکبر عوض شد کربلایم حتی عوض شد ناله هایت گریه هایت غیر از زمانی که رقیه پیشت آمد کمتر شنید اهل حرم حتی صدایت زهرا به استقبال ما میآید امروز به شرط اینکه پشت ما باشد دعایت وقتی بنا باشد اسیر شمر باشین بهتر همان که جان دهیم اینجا برایت دایی حسین انگار دیگر مهلتی نیست دیدار بعدی روی نیزه در هوایت حرفی از بیا زدن خودت برو منو که صدا زدن خودت برو دوست دامن رو دامن تو جون بدم اگه دست و پا زدم خودت برو چه اصراری داره نیارم به روت عزاداره زینب با بغض گلوش یکی مثل مادر با پهلوی زخم یکی دست بریده شبیه عموش نشسته تو خیمه میبینه حرم زیر بازوهاشو میگیره حرم دو تا بچه داده غمش اینه که حسین سر به زیر داره میره حرم وقت خیرات لشگرت شد نوبت علی اصغرت شد خنجر کندی بی قراره سرت شد غم بی کسی هات غم زینبه تو افتادی از زین بلند مرتبه همون سینه ای که نبی بوسه زد حالا فرش زیر سم مرکبه لگد مال شدی پیش چشم رباب میریختن جلوی چشای تو آب ما از روضه ی نعل فقط میشنویم بذار سنگ زیر نعل میشه آسیاب این سینه گهواره ی نابه آرامش طفل ربابه جای بچه وقتی بشه نرم میخوابه غروب جمعه بعد عاشورا، دلگیر شد دنیا دلگیر شد همینکه که شمر سر و برید، زهرا دلگیر شد دنیا دلگیر شد کوتاه نیومد گفتم باهات راه بیاد، راه نیومد بی چشم و رو بود اونی که با خواهر تو رو به رو بود وقت نمازه این مرکبا رو زدن نعل تازه دیر حسینم داره سنان خیمه میره حسینم خودم دیدم تو قتلگاه رفتی، گیر کردی خیلی دیر کردی تو رفتی خواهرت رو با غصه ات، پیر کردی خیلی دیر کردی قدم خمیده کی نامرتب رگاتو بریده آزار میبینم از تشنگی مقتل و تار میبینم مُردَم چادر به پام گرفت زمین خوردم اما صداشو در نیار مُردَم آبرو دار قبیله است نزن با عصا بر تنش ای مست نزن پلک خود را که دکر بست نزن بی وضو بر بدنش دست نزن این تن ذبح شده جان من است چادرم هست نگو بی کفنم