صدیقه ی صغرا

صدیقه ی صغرا

[ حسین محمدی فام ]
(صدیقه‌یِ صغریٰ، حضرتِ رقیه 
ذُریه‌یِ زهرا، حضرتِ رقیه)۲
یاسِ باغِ بهشت از تبارِ طاها، حضرتِ رقیه 

سرِ سفره‌اش تویِ محرم وقتی میشم مهمون
می‌گیرم رزقِ سالمو با چشمِ خیسِ بارون 
روا میشه حاجتِ قلبم این شبا با ذکرِ 
یا رقیه خاتون 

(حالِ خوبِ دلم از چشمم معلومه 
زندگیم تا ابد، نذرِ این خانومه)۲

یا رقیه مدد، یا رقیه مدد ...

*****

بیتاب و مجنونِ حضرتِ رقیه‌ام 
بی سر و سامونِ حضرتِ رقیه‌ام
بی نیازِ دنیام وقتی روضه‌خونِ حضرتِ رقیه‌ام

خوش به حالِ اون کسی که شد نوکرِ رقیه 
می‌زنم زانو تویِ روضه، محضرِ رقیه 
تویِ محشر شک ندارم که دستمو می‌گیره 
معجرِ رقیه 

(ریشه‌یِ چادرش، ریشه و اصلِ من
کاش باشن نوکرش نسل اندر نسلِ من)۲

یا رقیه مدد، یا رقیه مدد ...

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بویِ کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه‌یِ آب فراتم، ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبرِ شهیدِ کربلا

(وَاللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني)۲
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني

(یک گُل کنارِ علقمه فِتاده)۲
(دستش شده از تن جدا، اباالفضل)۲

یا اباالفضل ...

نظرات