شکوه خلقت آدم دلیل خلقت حوا عزیز یوسف یوسف قنوت هر شب یحیی مسیحای مسیحایی اهورای اهورایی تبر بر دوش بشکن تو دوباره لات و عزی را تو صبح شام یعقوبی صبور صبر ایوبی بخوان با لحن داوودی ز سبحان الّذی أسری به آن صوت حجازی تو گره وا کن ز رازی تو بگو از راز یاسین و بخوان آیاتی از طه ز جان سلسبیل امشب کرم کن بادهای تا لب الا یا أیها الساقی أدر کأساً و ناولها نمایان کن به الفاظت کمی از اوج اعجازت از اینکه چهارده دوره تو خواندی علم الأسما تو ای ماه بلند من تو ای حلوای قند من امیر بیگزند من تو ای پیدای ناپیدا همانطوری که میخواهی علیّاً حجت اللّهی از آن سرد مسلمان کن دروز و هندو و بودا بیا پایان بده اکنون به داغ غربت هارون به گوساله چرخاندنهای در این وادی سینا دوباره خاک و یک چادر زمانه از زمین دلخور شکسته شاخه زیتون شکسته شاخه طوبی بیا خیبر گشایی کن جهان را مرتضایی کن علی وارانه در عالم بیا پرچم بزن جانا به کوریِ یهودی ها فراز قبه الصخره به کوریِ سعودی ها فراز قبه الخزرا کنارت آخر ای جانم نماز جمعه میخوانم امیر مسجد کوفه امام مسجد الاقصی بیا غوقای دیگر کن بیا و فتح خیبر کن بیا بَر کَن ید اللّهی در از دروازه حیفا شد از آه و از حسرت دلم دل بسته بر رجعت تو میعاد خداوندی و أمر الله مفعولا قسم ای عشق بر جانت به دستان عمو جانت الهی کربلا باشم کنارت ظهر تاسوعا *** هر صفا با علی صفا دارد هر کسی با علی خدا دارد روی قلب ستاره بنویسید مثل آقای ما کجا دارد چه کسی جز امام اولِ ما پسرش شهر کربلا دارد وقت معراج جز علی چه کسی جا به دوش فرشته ها دارد یا کدامین بزرگ در دنیا دور خود اینقدر گدا دارد عشق اگر عشق هم بود تنهاست با ولای علی بَها دارد غایتِ والی الولی مددی صد و ده بار یا علی مددی صاحب رودخانه کوثر دست پروده اش بود بوذر آن امامی که در زمان نماز میدهد در رکوع انگشتر آنکه در لابلای جنگ احد با نود زخم میکند محشر آن بزرگی که کار کوچک او کندن چهار چوبۀ خیبر آن جوانی که عبدودها را با یه تیغ ضربه میکند بی سر ذکر هر پهلوان به میدانها اسدالله یا علی حیدر رافع سیّئاتمان حیدر عجّلوا بالصّلاتمان حیدر علی علی علی علی علی ...