شده وقت رفتن من، ای همه هستم کجایی؟ من غریب شهر شام و تو غریب کربلایی (دیده بر راهم، بیکس و تنها تا بیایی تو ای گل زهرا) ٢ زینبا زینب ... مانده تنها یادگاری از تو روی سینهی من پس گرفتم پاره پاره پیرهن را من ز دشمن این دَمِ آخر، گرچه بیحالم یاد جسم تو تَهِ گودالم زینبا زینب ... کِی رود از خاطر من بوسه زیر گلویت پیش چشمان تَرِ من پنجه زد قاتل به مویت همهی کربوبلا را من به دنبالت دویدم با همین دستان لرزان نیزه از پهلو کشیدم تیزی خنجر، خشکی حنجر یه طرف خواهر، یه طرف مادر زینبا زینب ... یاد شام و کوچههایش خواهرت را داده آزار در پی رأست به نیزه آمدم تا بین بازار دیدمت ای قاری قرآن که در بزم شرابی میخورد لبهای تو چوب و از خونش خضابی پیش چشم من، خیزران خوردی با لب خونین صبر من بردی