
من که شبای یلدا بیدارم خواب نمیاد به چشمای تارم بزرگترا رو باید رفت و دید من چرا پس محروم از دیدارم بزرگ نوکرا امام حسینه باید میرفتم این شبها کربلا کاش شب طولانی سالو بودم به محضر آقام اباعبدالله بیشتر صحن و گنبدو میدیدم بیشتر بوسه از ضریح میچیدم یک دقیقهام آره یک دقیقه است بیشتر روضه تو حرم میشنیدم (ای بزرگ نوکرا، آقام اباعبدالله...) دنیا دلش این روزها پر درده هوا شبیه یلداست چه سرده دنیا دیگه قشنگ نیست تا اینکه یوسف ما به کنعان برگرده رنگ اناره دل هر عاشقی چِلّه نشینه هر دل مبتلا دعای عهدو میخونم تا بیاد مُنتَقِم آقام اباعبدالله میخوام میخوام یار نابش باشم شاید من هم انتخابش باشم جمعه جمعه ندبه خوندم گفتم باید حتما تو رکابش باشم (یابن فاطمه بیا، جان اباعبدالله...)