سر برهنه‌های مرا تبر انداخته‌اند

سر برهنه‌های مرا تبر انداخته‌اند

[ حاج منصور ارضی ]
سر برهنه‌های مرا تبر انداخته‌اند
همه جا رفته و گفتند که او بی ثمر است

یک طبیب آمد و با دیدن بیمارم گفت
بیخودی خرج نکن، سعی نکن بی اثر است

فاطمه تا که تو از بستر خود پا نشوی
نان جو قوت علی نیست که خونین جگر است

هیچ کس بر سخن خواهر تو گوش نداد
هرچه گفتم نزنیدش به‌خدا یک نفر است

یک نفر کاش بیاید کمکم خسته شدم
خنجر از شمر گرفتن چقدر دردسر است

نظرات