ساقی به پیاله باده کم می‌ریزی

ساقی به پیاله باده کم می‌ریزی

[ علی کبیری ]
ساقی به پیاله باده كم می ریزی
این میكده را چرا به هم می ریزی؟!

ما مردم ری به باده عادت داریم
بر پیر مغان «علی» ارادت داریم

بر طایفه مان نگاه حق معطوف است
میخانه ی شهر طوس مان معروف است

در روز ازل كه دل به آدم دادند
فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند

فریاد زدم علی - پناهم دادند
این گونه به این میكده راهم دادند

جامی بده لب به لب، خرابم ساقی
از مشتریان خوش حسابم ساقی

ساقی بده باده ای كه گیرا باشد
از خُم كهنسال تولی باشد  

ساقی بده باده ای كه روشن باشد
خوش رنگ و زلال و مرد افكن باشد

بد مستیِ من قصه ی پر دنباله است
زیرِ سرِ باده ای صد و ده ساله است

این بزم مرا اهل سخن می سازد
تنها مِی كوثری به من می سازد

من معتقدم باده سرشتی دارد
 انگور نجف طعم بهشتی دارد

می داخل خُم سینجلی می گوید
قُل می زند و علی علی می گوید

نظرات