روز محشر که بَرا حساب کتاب

روز محشر که بَرا حساب کتاب

[ مجتبی رمضانی ]
روز محشر که بَرا حساب کتاب
هر کسی رو با امامش میارن
وای به حال اونا که رضایت
دل صاحبَ‌الزّمان رو ندارن

واسه‌مون عادی شده نبودنش
نمی‌گیریم از اماممون خبر
نکُنه تُو جاهلیت بمیرم
نکُنه بشم یه عاقبت به شر

وقتی قسمتم آتیشه
گناه باعث و بانی‌شه
نجاتم به این وابسته‌ست
یوسف زهرا راضی شه

وقتی تُو غیبته مهدیِ فاطمه
دنیا برای ما عینِ جهنّمه

یا صاحبَ‌الزّمان، الغوث الامان...

*****

هر کی از دستِ خودش خسته شده
می‌خواد از جهنّمش رها بشه
تنها راه چاره‌ش اینه که بِره
راهیِ بهشتِ کربلا بشه

از همون روز ازَل مرغ دلم
تُو هوای کربلا زده نفَس
سرَمو بالا می‌گیرم و می‌گم
رگ و ریشه‌م مال کربلاست و بس

کربلا همه دنیامه
اون که از خدا می‌خوامه
سرَم لحظه‌ی جون دادن
توی دامن آقامه

تنها حسینه که با این همه گناه
تُو کِشتی نجات داده به ما پناه

ای شاه کربلا، روحی لکَ الفِداء...

*****

یه حرَم داره ارباب و یه جهانه گرفتارش
زندگی رو تُو کرب‌وبلا می‌بینیم
یه دفعه می‌رسیم پابوس
یه سالی تُو هوای غم
یادِ خاطره‌هامون و اربعینیم

چشماتو ببند
خیال کن
با خستگیِ تُو جاده
رسیدی پای پیاده
شبِت شبه اون شب

خیال کن
چه شوری و چه فروغی
گُمی میونِ شلوغی
یادِ بی‌بی زینب

نظرات