خون رو حجنرت شد آب وضوت

خون رو حجنرت شد آب وضوت

[ مازیار طاولی ]
خونِ رو حنجرت شد آب وضوت
شرمنده‌ی لباته مشکِ عموت
حرمله نه تیر چرا فکر نکرد
طاقتِ این زخمو نداره گلوت

یه سری تا خیمه نمیای‌؟ 
دیگه آغوشم رو نمی‌خوای؟ 
واسه آخرین دفعه می‌خوام بخونم
علی لای لای

لالایی، عمو نداره آب
لالایی، رو دستای رباب
لالایی، گلم تشنه بخواب

لالایی، لالا لالا علی...

****
رفتی که آسمونو سامون بدی
به چشمای عطش تو بارون بدی
کاشکی دو قطره آب به تیر می‌زدن
تَر شه گلوتو ساده‌تر جون بدی

چشماتو بستی پیشم ای وای
دیگه آغوشم رو نمی‌خوای
حالا پیش قبر تو دارم می‌خونم
علی لای لای

لالایی، پر از بغضه صدام
لالایی، پر از شرمه چشام
لالایی، سوسوز یاتدی بالام

لالایی سوسوز یاتدی بالام...

نظرات