جان به جانان دهد، قافله سالار عشق او که شام بلا، بوده علمدار عشق حاجت او روا شد به زهر جفا وا غریبا، وا شهیدا *** کوفه و کربلا، رفته و شام بلا با دو دست بسته، با سر بر نیزهها خطبهای حیدری خوانده با سروری وا غریبا، وا شهیدا *** داغ هفتاد و دو، لالهی خونین بدید او که از شامیان، زخم زبانها شنید گشته رسوا عدو از سخنهای او وا غریبا، وا شهیدا ***