وقتی رسید تیغ حرامی به او گرفت جای عموش نیزهی شامی به او گرفت افتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بین چکمهها پسرش را بغل گرفت در سینهاش همین که سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش، یکی شدند چسبیده بود او به عمویش، یکی شدند نزدیک اوست حرمله، او را نشانه کرد اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد پایین گرفت، زیرِ گلو را نشانه کرد تیرِ سهشعبه، قلب عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد *** برگرد، پسرم برگرد هر کاری کنی گره وا نمیشه زخم من دیگه مداوا نمیشه قاتل از سینه من پا نمیشه برگرد، پسرم برگرد دست عمه زینبو رها نکن منُو شرمندهی مجتبی نکن خودتُو اسیرِ نیزهها نکن برگرد، پسرم برگرد تو بیای نمک به زخما میزنند دوباره سیلی به زهرا میزنند دستتو شبیه سقّا میزنند برگرد، پسرم برگرد آخه این لعنتیا بددهنند همه دشمنِ علی و حسنند تو بیای، تو رو با نیزه میزنند برگرد، پسرم برگرد اینجا دستِ سپرم رو میبُرند تو نیا که حنجرم رو میبُرند با لبِ تشنه سَرَمو میبُرند برگرد، پسرم برگرد تو بمون میون خیمهها، نیا میمونی به زیرِ دست و پا، نیا شده تازه نعلِ مرکبا، نیا حسین حسین حسین...