ای همرهان من بوَد اینجا زمین کربلا

ای همرهان من بوَد اینجا زمین کربلا

[ غلامحسین مردانی ]
ای هَمرهان من بود اینجا زمین کربلا
اینجا همان‌جایی بوَد که می‌شود سرها جدا

این‌جا گلم پرپر شود، بی سر علی اصغر شود
در پیش چشم خواهرمدشمن زند بر نی سرم

اینجا تمام کوفیان بر دور من صف می‌زنند
وقتی سرم را می‌برَند اینان همه کف می‌زنند

از فرط غم در این زمین من می‌کِشم از سینه آه
اینجا شود نیلی تنِ زینب میان قتلگاه

اینجا شود خون جگرم سیلی زنند بر دخترم
در پیش چشم خواهرم دشمن زند بر نی سرم

(حسین وای وای وای)
****
داداشم دلهره دارم، دستامو رو سر می‌ذارم
کربلا گفتی دلم ریخت، چه کنم که بی‌قرارم

نمی‌دونم چی داره سرم میاد
بارون از دو دیده‌ی ترم میاد
خاک اینجا بوی کوچه رو میده
صدای ناله‌ی مادرم میاد

خاک سرخ این بیابون، کرده زینبو هراسون
زود بیا بریم از اینجا، تا نشم گیسو پریشون

جون مادر نگرونم چه کنم؟
نده گودالو نشونم چه کنم؟
فکرشم می‌کُشه زینبو بگو
تو بری زنده بمونم چه کنم؟

خواهرم بشین کنارم، دست روی قلبت بذارم
کربلا رو خوب نگا کن، حرفای نگفته دارم

کمتر از ده روز دیگه پیر میشی
دیگه از زندگی کردن سیر میشی
یکی یکی مَحرماتو می‌کُشن
وسط نامحرما اسیر میشی

چادر تو قبله‌گاهه، برا بچه‌ها پناهه
اون سرازیریو دیدی، اسم اونجا قتلگاهه

دشمنا شرم و حیایی ندارن
پیش چشمات رو تنم پا می‌ذارن
موی من بازی دستشون میشه
صدای مادرم رو در میارن

(حسین وای)

نظرات