انقده نخند به من

انقده نخند به من

[ حاج اسلام میرزایی ]
انقده نخند به من
من که هیچ‌کاری نکردم راهو نبند به من
انقده سیلی نزن
حتی دور و بریات از زدنت شاکی شدن
انقده سیلی نزن

زبونم لکنت گرفت
باشه عیبی نداره بزن
کبود شد کل تنم
می‌زنی بی‌هوا خب نزن

مگه گناهم چیه که می‌زنی انقدر منو
صدام دیگه در نمیاد بسه نده زجر منو

وای حسین اَبَتاه، حسین اَبَتاه... 

****
داره می‌لرزه صدام
دیگه خسته شدم از طعنه‌ی دخترای شام
بی‌بهونه زدنم
دزدیدن عروسکامو تازیونه زدنم

جای نون خوردم کتک
دادنم خیلی آزار منو
رو دستام بستن طناب
بردنم بین بازار منو

یکی یکی شده سفید تموم موهای سرم
یه روز خوش ندیدمو کبوده کل پیکرم

وای حسین اَبَتاه، حسین اَبَتاه... 

****

حرف بد زدن به ما
سنگمون زدن توی محله‌ی یهودیا
چی بگم از ازدحام
هلهله کردن و بردن ما رو تو بزم حرام

یه لفظی گفتن به من
که هنوزم می‌سوزم تو تب
عموم بود پیشم اگه
اون حرومی رو می‌کرد ادب

سه سالمه ولی مث پیرزنا قدم خمه
شبیه مادرم منم بهار عمرم چه کمه

نظرات