گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد
201
4
- ذاکر: سید محمد جوادی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت عباس (ع)
- مناسبت: شب نهم محرم
- سال: 1402
گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد
حیران تو راهی به غیر از این ندارد
اینجا همه شاهاند از دم بی نیازاند
آبادی ارباب ما مسکین ندارد
آبادی ارباب ما پایین ندارد
مشق شبم صد مرتبه نام حسین است
لفظ بفرمایید بالا اشتباه است
حرم در حسرت آب است برادر جان شتابی کن
از روی خاکا پاشو حسین رسیده
داداش نبودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیرانداز
مشک را تا خمیهها هر طور شد می رساند
حرمله نگذاشت با تیری که زد بر ساغرش
کار دنیا را ببین کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محشرش
روضه یعنی از کنار خمیه میبیند حسین
در کنار علقمه میپاشد از هم لشگرش
غیرت الله است یعنی میرود بر نیزهها
تا که باشد چند روزی سایهبان خواهرش
چه خوب شد که نمیبیی غیور حرم
که دست نحس کسی سمت معجر آمده است
حسین
بعد از تو ای پناه حرم گوشوارهای
با دلهر ه به زینب کبری پناه برد
پر کرده حرمله همه جا شاه بی سپاه
از بی کسی به خمیهی زنها پناه برد
چون اختران عشق به هر سو ز نیزه شد
دانی چگونه آن سر مهرو به نیزه شد
از بس شکاف زخم عودش عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد
حسین
سوختی سوختم شبیه همیم
تو آغوش هم ضریح همیم
با تن بی تن برای منی
کمم که بیای بابای منی
راستی دیدم خیمه ها آتش گرفت
با همه قهرم ولی با عمویم بیشتر
پای زخمم به تو نرسید
نبودی که زجر موهامو کشید
چقدر پیرشدم تو روزای دل آزار
بابا انبودی سرم داد کشیدن تو بازار
من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر تازیانه
من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخانه
کت بسته به زور تازیانه (حسین)
قاتل از روی تن تو پا شد
مقتل از خون گلو دریا شد
نیزه در حلق شریفت جا شد
سر پیراهن تو دعوا شد
یک نفر نیز هبه پهلویت زد
یک نفر پنجه به گیسویت ززد
یک نفر شربه به ابرویت زد
در شلوغی چقدر غوغا شد
سر پیراهن تو دعوا شد
خواهری داغ برادر دارد
قاتلی نیت حنجر دارد
کاش پا از دهنش بردارد
سر پیراهن تو دعوا شد
حیران تو راهی به غیر از این ندارد
اینجا همه شاهاند از دم بی نیازاند
آبادی ارباب ما مسکین ندارد
آبادی ارباب ما پایین ندارد
مشق شبم صد مرتبه نام حسین است
لفظ بفرمایید بالا اشتباه است
حرم در حسرت آب است برادر جان شتابی کن
از روی خاکا پاشو حسین رسیده
داداش نبودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیرانداز
مشک را تا خمیهها هر طور شد می رساند
حرمله نگذاشت با تیری که زد بر ساغرش
کار دنیا را ببین کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محشرش
روضه یعنی از کنار خمیه میبیند حسین
در کنار علقمه میپاشد از هم لشگرش
غیرت الله است یعنی میرود بر نیزهها
تا که باشد چند روزی سایهبان خواهرش
چه خوب شد که نمیبیی غیور حرم
که دست نحس کسی سمت معجر آمده است
حسین
بعد از تو ای پناه حرم گوشوارهای
با دلهر ه به زینب کبری پناه برد
پر کرده حرمله همه جا شاه بی سپاه
از بی کسی به خمیهی زنها پناه برد
چون اختران عشق به هر سو ز نیزه شد
دانی چگونه آن سر مهرو به نیزه شد
از بس شکاف زخم عودش عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد
حسین
سوختی سوختم شبیه همیم
تو آغوش هم ضریح همیم
با تن بی تن برای منی
کمم که بیای بابای منی
راستی دیدم خیمه ها آتش گرفت
با همه قهرم ولی با عمویم بیشتر
پای زخمم به تو نرسید
نبودی که زجر موهامو کشید
چقدر پیرشدم تو روزای دل آزار
بابا انبودی سرم داد کشیدن تو بازار
من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر تازیانه
من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخانه
کت بسته به زور تازیانه (حسین)
قاتل از روی تن تو پا شد
مقتل از خون گلو دریا شد
نیزه در حلق شریفت جا شد
سر پیراهن تو دعوا شد
یک نفر نیز هبه پهلویت زد
یک نفر پنجه به گیسویت ززد
یک نفر شربه به ابرویت زد
در شلوغی چقدر غوغا شد
سر پیراهن تو دعوا شد
خواهری داغ برادر دارد
قاتلی نیت حنجر دارد
کاش پا از دهنش بردارد
سر پیراهن تو دعوا شد
نظرات
نظری وجود ندارد !