گرچه همه رد می کنند از خود گدا را آقا محبت کن صدا کن اسم ما را من نوکر خوبی برای تو نبودم خیلی اذیت کردهام آقا شما را کج می روم وقتی هوایم را نداری کج میگذارم روی هم سنگ بنا را بنشان هم اکنون مادرم را در عزایم آزار دادم من تو را -صاحب عزا را- پشت درم، درماندهام، در را نبندی از خود مرانی این گدای خردهپا را بیآبرویی آمده ؛ ای آبرو دار بیوقت آمد، آمده وقت مدارا اول گرفتی دستهای خالیم را آخر پذیرفتی مَنِ یک لاقبا را چشمی که گریه می کند دارو ندارد درمان نکن این عاشق درد آشنا را یکبار شد چشم انتظارت را نبخشی؟ وقتی به لب داری نوای کربلا را محض گل روی ابوفاضل عوض کن حال و هوای نوکر سر به هوا را