پا گذاشتن روی صورت تو

پا گذاشتن روی صورت تو

[ کربلایی نریمان پناهی ]
امان از این غروب دلگیر 
این لحظه‌ی سخت و نفس‌گیر 
از این همه نیزه و شمشیر 
ای وای از هجوم لشکر و غربت تو 
ای وای پا گذاشتن به روی صورت تو 
ای وای، ای وای 
ای وای صف کشیدن نیزه‌ها دور تنت 
ای وای هر کدوم سهمی می‌خوان از بدنت 
ای وای، ای وای 
*****
فاتحه زینبو خوندن
بدجوری قلبمو سوزوندن 
نیزه رو تو تنت شکوندن 
ای کاش دست و پا نمی‌زدی جلو چشم 
ای کاش خنجر کهنه‌اشو تیز می‌کرد یکم 
ای وای، ای وای
ای کاش اعتنا می‌کرد یکی به خواهشم 
ای کاش سرتو نمی‌برید جلو چشم 
حسین، حسین

نظرات