پا پس نمیکشه
1113
4
- ذاکر: محمد امینی
- سبک: شور
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شب نهم محرم
- سال: 1403
پا پس نمیکِشه
همه رفتن ولی شمر که دست نمیکِشه
زینب رسید و گفت
مادر بیا ببین دیگه نفس نمیکِشه
تاختند، با مرکب روی تنت تاختند
تورو توی گودی انداختند
زیر و رو شدی آقا، پشت و رو شدی
چجوری با مادرت روبهرو شدی
****
خدای من
عریانه بچهی باحیایِ من
****
یک زن تنهام چطور شمرو ازت جدا کنم؟
پاشو اذون مغربه من به کی اقتدا کنم؟
غروب شد آفتاب نشست
شمر ولی از تنت پا نشد
****
انگار اومد بر قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود
اونیکه سر از تنت بُرید
فکری به حال دل زینب نکرده بود
(حسین، وای حسین، وای )
همه رفتن ولی شمر که دست نمیکِشه
زینب رسید و گفت
مادر بیا ببین دیگه نفس نمیکِشه
تاختند، با مرکب روی تنت تاختند
تورو توی گودی انداختند
زیر و رو شدی آقا، پشت و رو شدی
چجوری با مادرت روبهرو شدی
****
خدای من
عریانه بچهی باحیایِ من
****
یک زن تنهام چطور شمرو ازت جدا کنم؟
پاشو اذون مغربه من به کی اقتدا کنم؟
غروب شد آفتاب نشست
شمر ولی از تنت پا نشد
****
انگار اومد بر قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود
اونیکه سر از تنت بُرید
فکری به حال دل زینب نکرده بود
(حسین، وای حسین، وای )
نظرات
نظری وجود ندارد !