هم‌ره ارض و سما - شده غرق عزا

هم‌ره ارض و سما - شده غرق عزا

[ احمد دلجو ]
هم‌ره ارض و سما - شده غرق عزا 
وارد شهر غم - شده سرها جدا 
مست شور و شعف - گشته شام بلا 
واغريبا خدا 

شور و غوغا به پا - از دف و هلهله 
دست و پای همه - بسته بر سلسله 
خون چکد یا رب از - چشم اهل سَما 
واغريبا خدا 
بر سنان‌های دون - سر گل‌های حق 
سنگباران شد از – جور اعدای حق 
زینب دل‌غمین - به نوا مبتلا 
واغريبا خدا

صف به صف مرد و زن - کف زنان پای‌کوب 
همه شادی کنان - بهر کشف‌الكروب 
نوحه گر سینه زن – دیده‌تر بچه‌ها 
واغريبا خدا 

سید‌الساجدین - خسته و بی‌معین 
دست و پا بسته بر - روی ناقه غمین 
ناله‌ها می‌زند – خاتم‌الانبيا 
واغريبا خدا

نظرات