با اشک جاری و غم و مصیبت و رنج و بلا

با اشک جاری و غم و مصیبت و رنج و بلا

[ امیرعباسی ]
با اشک جاری و غم و مصیبت و رنج و بلا
عمّه سادات میخونه مرثیۀ شام بلا

آه... عدّه‌ای کافر، خاک و خاکستر
رو نیزه‌ها سر، نالۀ مادر

میون رقص و هلهله آل علی رو بُردَن
یزیدیای بی‌حیا داشتن شراب می‌خوردن

آه... غریب مادر...
***

سرِ حسین، رو نیزه‌ها از خون گرفته بود رنگ
زنهای شامی میزَدَن از روی بام به اون سنگ

آه... چشمهای ناپاک، به سوی ما بود
جامون میونه، نامَحرما بود

امّا برای معجرِ ما اینقَدَر ننالید
نمیتونه خیره بشه کَسی به نور خورشید

آه... غریب مادر...
***

نشون دادن یهودیا کینه به نام حیدر و
با سه ساله تسویه کردن انتقام خیبر و

آه... ظلم و جنایت، چه بی‌کرانه
جوابِ ناله، شد تازیانه

صدای آهِ بچّه‌ها تا عرش کبریا رفت
غصّه‌های کرببلا از یادِ بچّه‌ها رفت

آه... غریب مادر...
***

نظرات