مصطفی روحانی

هر زبانی که نگوید مدح تو خاموش به

192
0
هر زبانی که نگوید مدح تو خاموش، بِه
هرکه بیدار است و در غفلت ز تو بی‌هوش بِه

منزل بی نور دلبر خانه‌ی قبر است و بس
در پی دلدار اگر خانه بود بر دوش بِه

گرچه زیر سایه‌ات مست تمنای تواَم
لیک اگر بر ما گشایی لحظه‌ای آغوش بِه

گرچه فارغ از خودم پیوسته یاد دلبرم
من نمک‌گیر حسینم، خانه‌زادِ دلبرم

*******

مِی‌خانه مگر بال و پرم را بپذیرد
تا آتش مستی جگرم را بپذیرد

ظرفیت دل در گِرُوِ پاکیِ ظرف است
ای کاش همین مختصرم را بپذیرد

در زاویه‌ی گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد

منظورِ منِ بی سر و سامان خودِ ساقیست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد

جارو زده‌ام با مژه خاک قدمش را
شاید برسد چشمِ تَرَم را بپذیرد

سر می‌کشم آن قدر به بالا که ببیند
دنبال همینم که سرم را بپذیرد

مقصود من از عشق، سراپای حسین است
سرمست شدن با قد و بالای حسین است

*********
شفا گرفته بال و پرم می‌روم تا بالا
شکوفه زد گُلِ عشق من روی دست زهرا

تا مدینه بازم پر زدم
خونه‌ی یارمو در زدم

امشب تا صبح دور و بَرِ این خونه می‌مونم
جونم به کف می‌گیرمو مستونه می‌خونم

باز این دلم مدهوشه، مِیِ جنون می‌نوشه
یه پام پای گهوارس یه پام پای شش گوشه

حسین حسین یا مولا...

روز ازل به یک غَمزه‌ی دلبرم دل دادم
تا دیدمش خدا رو دیدم روی پاش افتادم
نشون قبله رو از خدا گرفتم و گفت کربلا

عطر حسین بن علی برده تب و تابم
من بنده‌ام من بنده‌ی ناچیز اربابم

حسین دلم رو برده
منو به حق سپرده

حلقه زده به گوشم
مُهرش به قلبم خورده

حسین حسین یا مولا...

گذرم تا به درِ خانه‌ات افتاد حسین
خانه آباد شدم، خانه‌ات آباد حسین

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش