هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
437
8
- ذاکر: مهدی اکبری
- سبک: شعر مدح
- موضوع: حضرت علی اکبر (ع)
- مناسبت: ولادت حضرت علی اکبر(علیه السلام)
- سال: 1401
(هر جا سخن از خاک دَری هست، سَری هست)۲
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمات گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
(در غیبت شه روی به شهزاده میارند)۲
صد شکر که در خانهی آقا، پسری هست
هر جا قد و بالای رشیدیست، یقیناً
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب! دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم! خانهات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی
تا خانهی آباد شما بنده پذیر است
نامردترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت، صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟!
تو مستحب الطاعةترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کَرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهتِ کعبهی دل لطف تو جاری
از سفرهی پر جود و سخایی که تو داری
تو آن قَدَر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست، مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سرِ کویت
ای آب فرات لب من، نَمی از آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین! بس که کریمی
مانند حسن جود بُوَد عادت و خویت
عالم همه حیران اباالفضل و حسینند
مانند اباالفضل و حسین از گل رویت
(پایین قدم های حسین جای کمی نیست)۲
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
این قدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود این همه بویت
حیف از تو، مرا عبد و غلام تو بنامند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
ای زادهی زهرا ! جگرت میرود از دست
امروز که دارد پسرت میرود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت میرود از دست
بد نیست بدانی اگر از خیمه میآیی
با دیدن اکبر کمرت میرود از دست
(افتادنت از زین، پدرت را به زمین زد)۲
برخیز! وگرنه پدرت میرود از دست
(برخیز! که عمه نَبَرد دست به معجر)۲
بر خیز! به جان من و این عمهات، اکبر!
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمات گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
(در غیبت شه روی به شهزاده میارند)۲
صد شکر که در خانهی آقا، پسری هست
هر جا قد و بالای رشیدیست، یقیناً
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب! دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم! خانهات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی
تا خانهی آباد شما بنده پذیر است
نامردترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت، صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟!
تو مستحب الطاعةترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کَرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهتِ کعبهی دل لطف تو جاری
از سفرهی پر جود و سخایی که تو داری
تو آن قَدَر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست، مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سرِ کویت
ای آب فرات لب من، نَمی از آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین! بس که کریمی
مانند حسن جود بُوَد عادت و خویت
عالم همه حیران اباالفضل و حسینند
مانند اباالفضل و حسین از گل رویت
(پایین قدم های حسین جای کمی نیست)۲
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
این قدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود این همه بویت
حیف از تو، مرا عبد و غلام تو بنامند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
ای زادهی زهرا ! جگرت میرود از دست
امروز که دارد پسرت میرود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت میرود از دست
بد نیست بدانی اگر از خیمه میآیی
با دیدن اکبر کمرت میرود از دست
(افتادنت از زین، پدرت را به زمین زد)۲
برخیز! وگرنه پدرت میرود از دست
(برخیز! که عمه نَبَرد دست به معجر)۲
بر خیز! به جان من و این عمهات، اکبر!
نظرات
نظری وجود ندارد !