هَر تیغ و تیر و نیزه که از پیکَرَت گُذَشت تنها نه از تو از جِگَرِ مادَرَت گُذَشت دَر زیرِ پای شِمر نِگاهَت به خیمه بود با غُصهی حَرَم نَفَسِ آخَرَت گُذَشت قَبل از حِلال، شِمر به فریادِ تو رسید لَب تشنه بودی، آب ولی از سَرَت گُذَشت وقتی که دامن عَرَبیَّت کِنار رَفت زَد بوسه تیر بر جِگَر از پیکَرَت گُذَشت ای مَطلَعِ زِحاجَتِ نصرانیِ مَسیر دانی چهها به حال دل خواهرت گذشت یا تیر سه شُعبه شُد، سَنَدِ غُربَتَت پَرید وقتی که آمد، از گلوی اَصغَرَت گُذَشت نالهها وصدا پَراکَنده، آمد از خیمهها پَراکَنده شُد دَر آخَر تَوَسُطِ اِنسان،سورهی هَل أَتیٰ پَراکَنده آنقَدَر تیر خورده بَر جِسمَت، شده انگار با پَر آکنده عُضو عُضوِ تَنِ تو را مَرکَب، یا که لِه کَرده یا پَر آکَنده