می باره بارون روی سر مجنون

می باره بارون روی سر مجنون

[ سید مجید بنی فاطمه ]
(می‌باره بارون روی سر مجنون 
توی خیابونِ رویایی)۲

(می‌لرزه پاهاش، بارونیه چشماش
میگه خدایی تو آقایی!)۲

من مانوسم با حرمت آقا
حرمِ تو وَالله برام بهشته!

انگار دستی اومده و از غیب
روی دلم اینجور برات نوشته

(کربلا کربلا کربلا، اللهم ارزقنا)۲

(صفا و مروه دیده‌ام، گردِ حرم دویده‌ام)۲
هیچ‌کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود

(کربلا کربلا کربلا، اللهم ارزقنا)۲

(میدونم آخر میرسه یه روزی 
کنار تو آروم، بگیرم)۲

(با چشمای تَر یا که توی هیئت
یا وسط روضه، بمیرم)۲

یادم میاد که مادرم هرشب
منو می‌آوردش میونِ هیئت

یادم میاد مادرِ من با اشک
می‌گفت تورو کشتن تو اوجِ غربت!

کوچیک بودم که مادرم حرزتو گردنم می‌کرد
وقتی محرم میومد لباس سیاه تنم می‌کرد

بزرگترای من منو به مجلس تو بُرده‌ان
(هوامو داشته باش آقا منو به تو سپرده‌ان)۳

(کربلا کربلا کربلا، اللهم ارزقنا)۲

(صدقه سرِ مادرمه آقا که شده دلِ من مجنونت)۲
(من که نه کلِّ ایل‌و‌تبارم هم تا به ابد آقا مدیونت)۲

اومدم تا باب القبله
 دخیلمو آقا همونجا بستم

انقد آقا میباره این اشکام
 بخدا بقدری که مستِ مستم

مستِ تو‌ام مستِ تو‌ام باده به پیمونه بریز
کبوترِ بامِ تو‌ام برای من دونه بریز

هرکی به من دونه بده من سرِ بامش نمی‌رم
اگه تو سنگم بزنی از بوم تو نمی‌پَرم

کربلا کربلا کربلا...

نظرات