میشدش آب بدین، نخواستین این همه زدین، یه لحظه وایستین پیرهنی که دادین به دستم نه گریبان داره، نه آستین پیراهن تو عطر تو رو دیگه نداره، (بوی نعل میده)٣ اون پیرُهن غرقِ به خون و پاره پاره، (بوی نعل میده)٣ اون نیزهشکستهای که تُو دستِ سنانه،(بوی خون میده)٣ اون عقیق کهنهای که دستِ نیزهداره،(بوی نعل میده)٣ (وای اباعبدالله لبِ تشنه کُشتنت یا اباعبدالله) ۴ بعد تو رنگ آب و دیدم گریههای رباب و دیدم گریه کردم به یادِ بابا دور دستم طناب و دیدم من واسه انگشتر کهنهی شکستهت، (گریهها کردم)٣ لحظهی وداع برای اون نگاه خستهت، (گریهها کردم)٣ من کنار پیکر تو بِین شیب گودال، (روضهها خوندم)٣ من برای زخمِ باز اون سرِ نبستهت، (گریهها کردم)٣ وای اباعبدالله لبِ تشنه کُشتنت یا اباعبدالله