میان کوچهها در پشت درها گریهها کردم تمام شهر را با اشک هایم زا به را کردم پدر در فاطمیه یاد دارم بارها میگفت من این فرزند را نظر حسن جان شما کردم همیشه ذکر تو از شر معصیت خلاصم کرد قدم برداشتم گفتم یا زهرا، حیا کردم بگیرم دامنت را، صد هزاران بار خواهم گفت خطا کردم،خطا کردم،خطا کردم،خطا کردم نَمی از روضهات را در عمق اقیانوسها ریختم بی بی جان تمام ماهیان را به داغت مبتلا کردم چنان از عالم زر مهر تو در سینه من بود که هرکس گفت یا زهرا تورا مادر صدا کردم قنوت بی تعادل خواندنت محراب را سوزاند چقدر این روزها یا ربنا، یا ربنا کردم بُنَیه گفتنت آتش به قلبم زد به قدری که تمام این محل را با حسینت آشنا کردم اول قرار بود، که باهم سفر کنیم الهی بمیرم رفتن به او رسید و تمنا به من رسید تقسیم کار خانه به نفع علی نبود وای از دلم که شستن زهرا به من رسید نیمه شب است و غم به دل یار میدهی علی نیمه تمام تکیه به دیوار میدهی من را ببخش سخت شده شستوشوی من نیمه شب است و تازه رسیدی به موی من مویی که سوخته حوصله را سر میآورد در این سکوت آه تورا در میآورد، علی جان اصلا بیا علی امشب پیراهنم را عوض نکن فرصت نمیشود کفنم را عوض نکن این بار چندم است کفن را باز میکنم دارم به این بهانه تورا ناز میکنم پلکی، تبسمی، نفسی، یا شکایتی خانم باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی خانم امروز تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد آری زهرا دارند بچهها همه از دست میروند خواهر تمام کرد، برادر تمام کرد پیشت حسین، حسن به زانو نشسته اند با گریه گفت، مادر تمام کرد زهرا جان، وای از غلاف ضربهاش آری عجیب بود وای از مغیره کار خود آخر تمام کرد زهرا جان، روز دوشنبه بود که آتش شروع شد روز دهم به ضربه خنجر کارش تموم شد لبخند تلخ رفتنم حُسن خِتام شد پیراهن حسین هم آخر تمام شد در قتلگاه، ضربهی بد میخورد حسین مادر بمیرد آه لگد میخورد (حسین، جان) در لحظه های سوختنش نیزه میخورد در وقت دست و پا زدنش نیزه میخورد پیراهنش، دهنش نیزه میخورد تو تشنه بودی، گرسنه بودی تو قتلگاه با یه لباس کهنه بودی دزدیدن از تو، هرچی که داشتی رسید مادرت ولی برهنه بودی از سر صبر کشتنت ظهر بالا سرت بودن تا خود عصر کشتنت جلو چشای فاطمه تورو با زجر کشتنت تورو عجیب کشتنت جلو محارمت یه عده نا نجیب کشتنت بیچاره زینبم، که بدهکار میرود با شمر بد دهن سر بازار میرود