مژده ای تقویمها، بوی بهاران آمده فصل يخبندان دلتنگی، به پایان آمده سفره داره سی شب ماه مبارک السلام پهن کن خان وسیعت را، که مهمان آمده اول ماه آمدم، با کولهی شرمندگی باز کن آغوش گرمت را، پشیمان آمده معصیت، قلب گرفتار مرا بیمار کرد دردمند دامها، دنبال درمان آمده خلق از من رو گرفتند و تو رو کردی به من این تویی که وقت تنهایی شتابان آمده تو نبودی منجلاب نفس، غرقم کرده بود ریسمان لطف تو، در اوج بحران آمده با همین آلودگیها، دوستت دارم خدا عاشقت با نیت جبران خسران آمده لانهام طوس است، جلد آستان مشهدم این زبان بسته، به پابوسی سلطان آمده هر زمان بی کس شدم، مادر به فریادم رسید چادر مادر، به دست طفل گریان آمده چادرت را بتکان، روزیه ما را بفرست ای که روزیه دو عالم همه از چادر توست من به این و آن سپردم که نجف خاکم کنید وقت کفن و دفن میبینم پدر جان آمده بیقرارم، مایهی آرامش من کربلاست بر مشام جان من، عطری ز جانان آمده بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا روزهدار تشنه ذکرش میشود عطشان حسین یاد شاهی که تک و تنها به میدان آمده عاقبت کهنه حصیر دِه، تنش را جمع کرد چه بلایی بر سر آن جسم عریان آمده الهی بالحسین