مظلوم، عریان مات الحسین عطشان با تیغ و شمشیر زدند بوسگاه مادر و جدم و با تیر زدن خسته افتاده بود بد گرسنه بود اما یه دل سیر زدند هلهله شد حسین حالا مرد این میدون حرمله شد حسین خولی نانجیب همه کارهی تموم غافله شد حسین از شبم ماه میرفت از لب دختر وخواهرت فقط آه میرفت وقتی که ساربان با عبای تو جلوی چشم ما راه میرفت زخمی مظلوم یاد خیمه گریه کردم آروم آه ای مهموم شد رگای حنجرت مهدوم مظلوم، عریان مات الحسین عطشان